2009/10/31

قلبها موقع شکستن صداشون ازچشم هامیاد....دردشون اما هیچ وقت دیده نمیشه
***
کاش ماآدم بزرگا حرفها روبا طمانینه سر کسی آوار میکردیم....کاش یاد داشتیم گذشته هارو کاش کمی صبورتربودیم
***
آره شاید توراس میگی به یه مرد به یه رییس به یه کاردرست نمیشه یا نباید نه گفت....شاید
***
گاهی ما آدما چقدر تو من خودمون توانتظاراتمون توخودخواهیامون غرق میشیم ...حواست هس گاهی
***
یه جاخوندم موقعیتی که الان توش هستی چیزیه که توگذشته آرزوش داشتی....می بینی تو هم داری به آرزوت میرسی

2009/10/29

پیشنهاد وسوسه کننده ایه باز این فرشته خوبه با بده شروع کردن کل کل
***
خب از خدا شیرینی یزد خواستیمرسی و کاش مابقی خواسته ها نیز مقبول افتد
***
کللللی هوای خوب بارونی توطبقه هشت برج رو به کوه
صدای شجریان....خونه آروم و خاموش با نور شمع ومن که دلم بس تنگه
اشک دارم و بغض....امان ازتنهایی....دلم می خواد یه شاخه گل کادو بگیرم....همین جوری
***
یه حس خاصیه باید باشی تا بفهمی....یعنی راحت میشه با نبودنت کنار بیان اما خب حالا که هستی
***
میدونی وقتی تا میاد تورفاقت تو دوستی تو عشق .....دلم می گیره دلم بد می گیره

2009/10/28

سه ماهه شدیم
***
مامان گلی داداشی نازنازی با اینکه دیدمتون بازم دلم تنگه ....چرا
***
یادش به خیر امیر چخماق، شش بادگیری،زورخونه هه،مسجد جامع،اون خونه قدیمیه با اتاق خواب آدم وحوا
و کلللللی خاطره دیگه اما بازم میگم یه دونه شیرینی مخلوط کوچولو برا من گرفتی مطمینم.... اما بهم ندادی
***
یه کم خستمه ....زودی انرژیهام تموم میشه
***
وای فک کن چه حبابی شدم اسپرت با مانتوآدیداس کلاه داره با کفش لوییس ویتان مشکی با کلاسه...به به

2009/10/26

دیدی گاهی همچین حس نداری یعنی از سر صب کلافه ای هیچ آهنگ دمبولی هم شادت نمی کنه
از سر صب هم سر دلت رخت می شورن پاچه هم می گیری
دیدی همون روزا ملت هم مخ توروواسه پیاده روی انتخاب می کنن ....خب آقا جان بنده هم امروز تا همین الان
رسما پاچه هفت نفر روگرفتم ....پسر به پا نفتی نشی
***
مانتو اسپرته کفشمی خواد ...میشه لطفا بیای با هام
***
بغل خوب و گرم به میزان لازم که هر وقت بخوای باشه که اصلن خیالت جمع که هس خیلی خوبه خیلی زیاد.....خییییییییییییییلی
***
پگی توگفتی نی نی داری یا من توهم زدم باز

2009/10/24

این کباب رو کی اختراع کرده .....خیلی کار بدی کرده...اونم روز شنبه که همین جوری حس زندگی کمرنگه
***
مامان گلی قول میدم خوشحالت کنم....دوست جون هم می خواد کمکم کنه
***
آی این شیرینی و قند یزد خوشمزه س ......آخ خوشمزه س
***
خب اگه به کفش کوچولو نرسیدیم آش سید مهدی که حال داد ....شب هم با لالایی داستانهای اهورامزدا با اون صدا قشنگه
***
بازهم دور هم جمع شدیم یه کم نخودچی خرون و یه کم خنده و کمی هم گریه و آخر سرهم فال بود که من نبودم
آخه قرار داشتم باید می رفتم ...نمی خوام ته فنجون روببینم فعلن

2009/10/20

اين خرابه که برای شما سوژه‌ی نقاشی‌ست، خانه‌ی بختِ من بود؛
(+)
خیلی بده که نازکش نداشته باشی خب
***
دوست داشتم مجیدشون میاد یه کم خوشحال شه خونه تمیز یخچال پر کابینت های مرتب فکرای دیگه هم بودکه نشد یه کم زود اومد بچه
***
خب شهروند و سبد خانواده پر هم حالی میده
که بادقت سعی کنی هیچ جای خونه ازقلم نیفته
هر چند دوست داشت .... اما امان ازحباب جان خجالتی
***
خدایا میشه عمرخوشیهام سر نیاد میشه واقعنکی خواهش میکنم خداهه

2009/10/19

یزد یه شهر طفلکی با آدمای یواشیه یه جا که میشه اآروم ته یه باغ شجریان گوش داد شیرینی خوشمزه یزدی خورد سیگار کشید و زندگی کرد....نمردیم یزد هم دیدیم
یه شهر پر از سنت خیلی قدیمی که باید دید حتما
***
همه چی تازه س نو...همش ....حساش ...کاراش ....
چیزایی که تو خوابم نمی دونستم میشه تجربه کرد
لذتهایی که پایونی نداره
وای که من چه خوشبختم این روزا این شبا.....و مرسی ...خیلی مرسی
***
همه چیز بر وفق مراد است فعلا....خداهه مرسی ....زیاد
***
تا حالا شده از خوشی و خوشحالی مست بشی ....سرمست بشی ....همچین سرخوش باشی
من رو آسمونام ...کسی این بالا کاری نداره

2009/10/13

یادته گفتم همچین همه مولکولهای تنم بالا پایین می پریدن خوشحالن
حالا همه مولکولهای تنم انگاری یه گوشه کز کردن نشستن زانو به بغل...فک کنم خسته ن
***
ای جان ...دیدی همچین تام و جری می بینه و می خنده هی می خنده که دل آدم قنج میره واسش
***
دوست داشتیم یزد رو ببینیم اما گویا قسمت نیس یا رخصت ....این هم بماند آرزو همچنان
***
می ارزید به خستگیش به اینکه کشون کشون تن خسته م رو روپا نگه دارم
حداقل می دونم آبرو داری میشه و مرتبی واسه سفرت
***
هم آدمش زیاده هم جاش اما هیچ کدوم به رضای من نیس
و اونم که دل ما بهش رضا داده ...نیس....تا بوده همین بوده

2009/10/12

سر گذاشتيم روی پای شما، سرفراز شويم پيش ِ عاشقی
ای جان
****
و اما حکایت همچنان باقیست
****
خب دیگه یهویی حس کزت بودنمون گل نمود و شروع کردیم به سابیدن شستن
سه ساعتی فعلگی نمودیم تا خونه ون بگیره روح بگیره تا بوی آب بده از تمیزی
****
ای بابا یکی بیاد به این همکاران نر بنده ثابت کنه نه تنها آشپزی می کنم بلکم دست پخت در خور تعریفی نیز دارم .....به جان شما
****
مامان گلی هم زنگ زد روحمون شاد شد
****
خب ....حالا ....آخر هفته کجا برم ؟؟؟

2009/10/11

گاهی دیدی همچین دلت می خواد چست و چابک نرم و نازک بشی
گاهی دیدی چقدر خودمون رو همینجوری از الکی انقده مشغول کردیم
بعد ترش می نیبنی یه زمون این کار رو کردی که وقت واسه سرخاروندن نداشته باشی
که هی فکر و خیال باطل نکنی که تو دور نیفتی و بعدنش می بینی
حالا هم اون فکرا هس هم اون خستگیه هم این که هی می گردی یه کم خودت باشی با خودت یا دوستات....میبینی روزگار غریبیه نازنین
امروز یه چیزیم هس اما چی نمی دونم راستش خیلی
طفلکی آروم شدم ...آخی حباب تنها و بی کس که روی پیش مامان گلی رفتن نداره
***
خب دیگه نشستی تو ماشین خوشگله واسه خانمها ماچ میفرسته بعد واسه آشتی کنون میره واسه خودش عطرورساچه میخره ...ای خدا ببین کار ما به کجا کشیده ها
غذاهه اصلن خوب نبود اه اه خودم کردم که لعنت بر خودم باد
***
دلم یه عالمه طبیعت هوا خنده می خواد
***
باز هم آخر هفته تعطیل بی برنامه تنها

2009/10/10

خب یه مدتی همچین سیم به سیم شده بودم و همچنین یه چیزی خل
کارهایی گیرهایی حرفهایی که از حباب جان بعیده
خب شکر خدا بهبود حاصل گردید اما روانپریش شده بودم ها
هی گیر که بیا نرو بیام باش باشم ...چرا رفتی چرا نیستی چرا کمی
دیوانه ...مسخره....از حباب این حرکات بعید بود اه اه انقده بدم اومد ...لوس...یخ
***
فک کن سن خر پیر داشته باشی با مامان گلی دعوا کنی که چرا شام نیس گشنمه
ای کارد بخوره تو شکمت بترکی تو ...خنگ خول ....بی حیا...بی ادب
***
دلش شیطونی خواست

2009/10/08

مرد رویاها که نه کاش فقط مردی که طلسم تنهاییامو می شکست
***
آدم تنها به هر سو سوی نوری دل می بنده اینه که خطا میره بعد تنهاتر میشه ....لوپ بدیه
از تنهایی فقط میشه به تنهایی فرار کرد ....درد بی درمون که میگن همینه

2009/10/07

آش و لاش بی انرژی لمس عصبی خسته کوفته آزرده همه حسایی بود که با خودم بردم تو تخت دیشب
***
دیروز دوست داشتم قوی بودم ...اونقدری که با مشت دندوناش خرد کنم تو دهنش
***
من میگم و اعتقاد دارم مردها 98 درصدشون مشکل جنسی دارند ...مطمینم
***
تو واقعا به درد لای جرزم نمی خوری و حیف من واقعن حیف من
یعنی یقین بدون من هیچ وقت هیچ وقت از تو نمی گذرم هیچ وقت
و می خوام خداهه رو ببینم که می خواد چه کنه باهات
***

2009/10/06

آخه من که الان فکم چسبیده هول کردم چی باید بگم
من که میگم مردی قبول نداری هی میگی چرا اینم یکیش
همچین ریز ریز بدون اینکه من بفهمم همچین منو شرمنده کرده که نگو
آخه پسرجان من چی بگم الان......مرسی....مرسی....مرسی
خب حباب هیجان داره دیگه الان هیچی هم نمی دونه بایستی چه کار کنه که
دوازده شب پارک پرواز یه عالمه آدم که همه می خوان بگن زنده هستن ...پارک قشنگیه تو شب...آرومه
دلم یه دستی می خواس که دورم بپیچه
***
از صب همش تو این فکرم که امشب دیگه ال می کنم بل می کنم اینو می گم غر می زنم کلاس میذارم اصلن دوستش ندارم
و شب ....وقتی صداش رو پای تلفن می شنوم....هممممممه چیز فراموش می کنم و میشم یه حباب کوچولوی دلتنگ
***
ای خدا رحمی کن باز هم بازگشت گودزیلا
***
ای جان آخه تو چقدر آرومی بچه ...همونقدر که من هولم عجله دارم

2009/10/05

به قول عابر : من برای "تنها نبودن" ، آدم های زیادی دور و برم دارم ،آن چیزی که ندارم ، کسی برای "باهم بودن" است
ریدم تو این زندگی که همش ناچاریه
***
ایشون معتقد هستن بنده آدم تنوع طلبی می باشم ....و والبت این فقط یک نظریه می باشد که حواله می شودبه یه وری که خال داره
***
تنهایی بده گاهی حتی خطرناک گاهی نگاه می کنی می بینه از تنهایی ناچار به چی شدی و یهو تنت می لرزه
***
من دارم باز فرو میرم و خودم دارم می بینم باز دارم خودمو قایم می کنم هی الکی دس و پا می زنم
واسه چی واسه یه هیچ بزرگ....واسه هیچچچچچچچچچچچی ....خرم ....می دونم ....کاملا هم موافقم
***
حباب جان عزیزم یه کم جنبه چیز بدی نیس جای دوری نمیره ها
تعریف می کرد می گفت یه مشکل کوچیک داره
نه اون کارش زیاده یه کم.... من نمی تونم هیچ تصمیمی بگیرم
اون میگه کی بیرون بریم کی نریم کی پیاده روی کنیم کی خرید بریم کی خونه تمیز کنیم
کی شلوار کوتاه کنیم کی غذا بخوریم کی سفر بریم هیچی هم نمی دونی تا عصر که میزنه بیرون از کارش که بگه چی کار کنیم
و من که میگم ........واه چه خودخواه ....آخی طفلکی خدا بهت صبر بده

2009/10/03

همه می دونن اونا که حباب شناسن که وقتی یه فکری می افته تو مخش
انقده هی فک می کنه هی فکر تو سرش می چرخه که کلی از اون یه سیم مشغولش میشه
خب طبعا کلافه هم هس بعد گاهی مجبوره کلنه فکر بی خیال شه
چون معمولن خب مشکلی هس مث نداشتن پول واسه اجرا فکرش یا نداشتن یه پایه یا هزار تا چیز
انقده بده اونوقتا حباب ...انقده کم میاره ....ای خداهه یه کم دوستم داشته باش
***
میشه یکی بیاد از من مراقبت کنه میشه یکی بیاد من یه کم تکیه کنم بهش
قول میدم فقط یه کم آخه خسته س حباب یه کمی استراحت می خواد به اندازه یه نفس کشیدن....فقط
***
نمی گم بهت اما می نویسم ....دلم تنگ شده برات
خب دبگه گاهی اولویت آدما با هم نمی خونه خب این وقتا معمولن آدما همو نمی فهمن
یعنی حساسیت طرف مقابل رو درک نمی کنن شایدم یکی حتی دلش بشکنه یا هیجانش کمرنگ بشه
یا هی خودش دعوا کنه چرا انقد همه چیز جدی می گیره
یا هی دلش بخواد خودش بشه هی بالا پایین بپره هی خیال پردازی کنه هی نقشه بکشه...اما خب دیگه ادما گاهی باید ترمز کنن
شاید طول قدمهای یکی بیشتر بوده....شاید.....نیدونم
***
خب اینم از اون همه برنامه آخر هفته که ریخت بهم و تمام برنامه های دیگه ای هم که می خواستم این هفته باشه
حیف این همه هیجان که من دارم یکی نیس بهم بگه به تو چه بچه
***
آخه من نمی دونم چرا دوباره رفتم هایپراستار
***
تهرانسر رو نپسندیدم اصلن ....می دونم خداهه یه خونه خوب رو برام تو یه جای خوب کنار گذاشته