2010/09/23

پاییز شد
بالاخره
اولین روز پاییز مبارک
خداجون دوستش دارم

2010/09/20

ما شبی دست برآریم و دعایی بكنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بكنیم

2010/09/18

زیر چترمهربانی‌ات مرا پناه می‌دهی ؟
باراني ام امروز‌

2010/09/16

دلم گریه داره
خیلی گریه داره
یه گوله سر راه گلومه که هی قورتش میدم
یه خیسی تو چشامی
یه غمی توی دلم
که هیچ کس نیس خریدارش باشه
که هیچ جا نیس برم توش و از ته دل گریه کنم
هیچ بغلی نیس که سرم توش آروم بگیره
.
.
.
درد بی درمونیه ...بی کسی...تنهایی
زندگی رویا نیست
زندگی زیبایی است
می توان از میان فاصله ها را برداشت
دل من با دل تو
هر دو بیزار از این فاصله هاست

2010/09/13

پرنده لب تنگ ماهی نشست و بهش گفت: سقف قفست شکسته، چرا پرواز نمیکنی؟‌

2010/09/12

میدونی هیچی ولش کن تو که نمی فهمی
واسه خودم می گم
انگاری غرورم رنده شده سابیده شده
انگار عزت نفسم پایین اومده
انگاری شکسته شدم له شدم خودم شخصیتم
انگاری زیادی اومدم پایین اومدم دم دست
بایست کاری کرد
چون تو همیشه تو ویتی ویت یه کاری که خودش ویت کار دیگه س
واسه همین معلقی ...همیشه ...توهمه چی ....همه کار
به جز بانک که اونم مجبوری به انجامش همونطور که دیکته شده وگرنه اونم لنگش به هوا بود
دلم می خواس انقدر عاشق ساده دل روستایی خوش باوری بودم
که حتی شده واسه یه روز
دسکتاپ کامپیوترم بک گراند گوشیم میشد عکس عشقم
.
.
.
اماحیف که بزرگ شدم خیلی بزرگ یه آدم بزرگ که دلش واسه بچگی های نکرده ش تنگه
گاهی پیش خودم توتنهاییام
به این فکرمی کنم
که شاید خوب باشه شاید بد نباشه
آدمی مث تو بودن
بدون خاطره بدون آه بدون عشق بدون انگیزه بدون دوست داشتن بدون حس بدون زندگی
شاید هم خوب باشه شاید هم بد نباشه
خودت بگو از حس بی حسیت
آخ که دلم تنگه پاییزه
ویادش به خیر
خیلی به خیر
خیلی خیلی به خیر
پاییز 86
که رفت واسه هممممممممممممیشه
وچه حیف
یه سر آرایشگاه ویه رنگ به سر ، یه کادوی قشنگ واسه دوست جون ،پرپروک، تولد مصی، یه ست ادکلن قشنگ کادو گرفتم،دیدن بابا ومامان ، یه کیف قشنگ واسه بابا ، خنزر پنزر واسه خونه،شام تو دشت بهشت اینا تعطیلات آخر هفته بود که شکر خدا گذشت
نمیدونم گاهی حس می کنم پرتوقع شدم
گاهی هم حس میکنم نه دختر توحقت بیشتر از ایناس
و کل داستان اصلا مادی نیس همه ش برمی گردده به توجه کردن به نوازش به یه لبخند به یه حرف عاشقونه که اگه کنار همه این خوشیها بود میشد گفت دیگه چیزی کم ندارم
اما حیف که همیشه بایستی یه جاهایی بلنگه

2010/09/09

می دونستی که چشامی
همه آرزوهامی
میدونستی که همیشه
توتموم لحظه هامی
و تو چه دانی که چمخاله کجاست

2010/09/04

حال و هوای خوبی داشتم ...سرمست ...همچین خوشحال...که انگار روحم خوشحاله
همش هم مدیون توام ....مرسی ...خیلی مرسی ....اما راستش میخوام همیشه انقدر شاد باشم
من میخوام کیه که بده...مگه نه
***
سهیلا هم اومد دلم خیلی تنگش بود
***
یزدی ها اصلن آدم های اهل عشق و حال وزندگی نیستن
نمیدونم شاید هم اصلن کسی نیس واسه من ...جز یکی ...که ....اونم....دست ما کوتاه خرما بر نخیل
***
شک کردم به همه چی ...به خودم به تو به این رابطه یه ساله
به همه چی....نکنه باز همه چی اشتباهی بوده
خدایا کمکم کن