2009/02/22

امروز یکشنبه ، چهارم اسفند ماه ،
من لحظه های سختی را می گذرانم . پای چپم هم درد می کند . هی تیر می کشد جایی بالای ساق پام و چند لحظه طول می کشد و نباید تکانش بدهم تا خوب شود . من خوب نیستم و یک چیزی سنگینی می کند روی قلبم و فشارش می دهد .
یک رازهایی هیچ گاه فاش نمی شوند . همین است که همیشه از رازها بدم آمده . انگار نمی شود با کسی شریکشان شد
و باید بارش را تنهایی به دوش کشید ، با بغضی که می سوزاند گلوت را ، با چیزی که سنگینی می کند روی قلبت ،
دردی که پای چپت را می فشارد ، بی قطره اشکی ، بی فشار دستی و آغوش گرمی ...
یک چیزی در درونم دارد ذوب می شود . خوب نیستم دیگر . همین .
تیغ ماهی

2009/02/20

ندا پیشم بود یه سر رفتیم بازارچه خیریه
فک کن اونجا هم آشنا درومدیم مشهور شدیم دیگه
سه تا فیلم ریدر،اپن یر آیز،پرسنالیتی
گل کاشتم تو گلدون به به بساط نقاشی رو هم پهن کردم
اینبار رنگ روغن اونم حرفه ای با انگشت نه قلم چه شود
به همراه کلی فکر خیلی فکر
بازم تعطیلات تو راهه... دعا کنید
***
نه آنتن ماهواره نه حتی تلویزیون و بنده که کف نمودم
***
کاش میدونستی همه فکرم تویی

2009/02/18

کاش می شد حرف زد دارم خفه میشم
تنهایی این روزا بد تو ذوق میزنه
دردی ته دلم که فقط خدا می دونه
***
موندم تو کار خداهه که چرا ..آخه چرا...من که تو بازی نبودم چرا منو کشوندی تو گود
یعنی من که دیگه ...مگه خواب آرامش رو ببینم
اگر این دنیا دار مکافات به چه جرمی آخه محکومم
حالا که من شاکیم کی باید قصاص پس بده
****
امشب از شبهای تنهاییست رحمی کن بیا

2009/02/16

عهد شکستم بعد یک سال شایدم برا تو بی معنی باشه
***
می خوام حرف بزنم .....میشه
***
این همه شکستن سهم من نبود دل به گریه بستن سهم نبود
***
کاش کسی بود که پناه من می شد

2009/02/06

فعلا دارم قلت می خورم ...همین
***
میگه اون عشق و حالش کرده حالا خسته شده همه چی اونجوری که ما می خوایم نیس
میگفت من برای هر کاری کلللللللی فک می کنم مث بقیه نیستم
میگفت الان این به صلاحته......
میگم چه شد ان همه پیمان که از آن لب خندان بشنیدم و هرگز خبری نشد از آن
***
توچال ...فشم...جاده چالوس ...کلی فیلم...فرحزاد ....جمعهای خودمونی دوستانه
خدایا مرسی....هرچند یه چیزی توش گمه یه چیزی که باعث میشه جمع دپ شه
ساز همه غمگین بشه و اشکهای من روون...از همتون ممنونم ...از همه...خدایا...
***