2008/09/07

عزیزم، می دانی
من خیلی وفادارم
وفادار به جاذبه ی چاه هایی که دیگران کنده اند و در آن ها ته نشین شده ام

وفادار به دروغ هایی که خجالت می کشند راست بگویند
وفادار به قطب نماهای معیوبی که به گمراهه ها اشاره می کنند
وفادار به ساعت های فراموشکاری که زمان را به تأخیر می اندازند
وفادار به کازانواها، دون ژوان ها، سوپرمن ها،
و مردهای دیگری که اسمشان همه یکی بوده است
و
وفادار به تو.
لیلا فرجامی-اعتراف نامه دختران بد
نوشتنم نمیاد خب چی کار کنم
اما حرف زدنم هس خیلی
یه گوش می خوام ...لطفا خداهه

2008/09/03

نمی دونم چرا ...اما...زیاد خوب نیستم
شاید هم اصلن خوب نیستم
***
آخه من چایی می خوام خب من که روزه نیستم ...ای خدا
***
یادش بخیر ...ماه رمضون پارسال
***
راستی پاییز داره میاد ها 18 روز دیگه ...جونمی...
خب اما راستش کاش مث قبلنا بود
***
سوتین قرمز یادته تن بُبو کردی...می بینم خنده م می گیره

2008/09/02

یه مقاله خوندم در مورد اهمین نوشتن اهداف که گفته
نوشتن اهداف به شکل مثبت،با جزییات کامل و به زمان حال باشه و بارها نوشته شه
تا ملکه ذهن بشه و بره تو ضمیر ناخودآگاه شکل بگیره
من یه خونه دوبلکس تو خ دولت با معماری رومی با 2 تا اتاق خواب و 2 تا حموم
با یه ست سنتی و یه سالن مدرن با مبلمان بنفش و با یه آشپزخونه مجهز با وسایل مشکی دارم
.....
من یه خونه ویلایی تو شمال (نور) با 2 اتاق خواب یکی رومانس و صورتی ویکی سبز و زرد ،
با یه سالن با تمام تجهیزات و یه آشپزخونه مجهز با یه بالکن که یه ست چوبی میز صندلی داره،
با یه باغچه پرازسبزیجات،یه باغچه پرازگل و درخت با ویو دریا دارم
...
من یه همسر مهربون،عاشق،زودجوش و خونگرم،برونگرا
خوش اندام،با قد متوسط،ورزشکار،شاداب،با قدرت ریسک بالا،
با تجربه،شاغل ،با درآمد خوب،تمیز،کاری،با افکاربلند پروازانه
با وفا،خوش گذرون و راستگو دارم

2008/09/01

میدونی هی مدام تو جنگم با خودم
یه حباب خوش گذرون که دوس داره تو حال زنگی کنه و آینده و آخرت حالیش نمیشه
یه حباب منطقی تر شاید که میگه به فکر آینده باش آخرش چی ماماینا چی میگن همسایه ها چی میگن
خلاصه که نمی دونم گاه میشم پهلوون قصه که یه تنه می خواد همه کاری بکنه
و گاه میشم شاهزاده همیشه منتظر که تا سوارش نیاد از لب پنجره جم نمی خوره
هی ....بد دردیه