2010/04/28

بیا و عاشق ما باش

2010/04/27

همين‌هاست که آدم را کوچه‌گرد می‌کند
***
هرکه سراغ گرفت، سر کج کردم سمتِ پنجره، که یعنی رفت. تو خيال کن رفته‌ای.
***
خواستم چیزی بنویسم
دیدم قبلا بهتر از من گفتنش خوشم اومد خواستی بخون اینو
***
راستی حباب داره میره تو 7 سال ...باورت میشه
روزگار چرخید و دور زد و دور زد و دور زد
***
انگاری یه کارایی داره می افته رو غلتک مرسی خداهه
***
خب خداهه باز سر شوخی رو باز کرده اما این بار حواسم جمع ه
***
چی بگم به تو پسر
چی بگم که ندونی و از تو چشام نخونی
***
اگر من جای تو بودم خیال خودم وخودت برای همیشه راحت می کردم ...من فقط یه بار زندگی می کنم....خب بدیش اینه که جای تو نیستم که
***
یه روزایی چقدر خفن زیاد به خونه کوچیکه وابسته بودم ...ای روزگار

2010/04/22

موندم
موندم با این آرزوهایی که باد کرده رو دستم
و جوونی که رفت
چه کنم ؟؟؟؟؟
***
تو خیلی چیزا رو نمی فهمی ...خیلی چیزا...تو بیشتر مراقب غرورتی
مراقب اینی که برچسب نخوری وابسته شدی
ومراقب خیلی چیزا که فقط برای خودت ارزش حساب میشه
این نیز بگذرد

2010/04/21

همه وسایل خونه روحراج کردم ...فروختم ...رفت پی کارش
هم یه جورایی خوب بود هم یه جورایی نه بگم بد اما چه می دونم آدمیزاده دیگه
***
آخر سال می خواد بره ...بره دنبال رویاهاش ...باشه...زنجیرت نمی شم...قول دادم
هر چند می دونم که داغون می شم اما حباب سرش بره قولش نمیره...به سلامت
***

2010/04/19

خسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسته ام خیلی
تنها جایی که میشه راحت گفت خسسستمه اینجاس بیرون هیشکی حباب خسته نمی خواد
شب بصورت جنازه میرم تو تخت...اما بد نیس ها تخت می خوابم تا صب
***
نمی دونم واسه چی ....یا چی شد اما خوشحالم که اومدی
***
خدایا من چی کار کنم میشه به زبون ما آدما بگی لطفا من امتحان و نشونه نمی فهمم
***

2010/04/14

دوشب بی خوابی کلافه ام کرده خیلی
***
استرس ،فشار ،خیال ، حساب کتاب خداهه کمک
***
خب یه جورایی دلم گرفت خیلی ....وقته فروختمش ....کلی خاطره تلخ و شیرین داشتم توش
***

2010/04/12

ناامیدم کردی به کل
معلق هستی و سست تصمیم و کند که تو آرزوهایی که هیچ تلاشی براش نمی کنی غرق شدی
و کاش فقط آرزوبود چاشنی اون نارضایتی از کسلی خودت و حسرت فقط حسرت
تو هم یه جور هستی دیگه....چی بگم
***
گاه چشم باز می کنیم می بینیم همه چی یه رنگ دیگه شده خاکستری سیاه
می پرسیم کی چرا اما حواسمون نیس این بذر ناامیدیرو خودمون ذره ذره تزریق کردیم
***
صبح جمعه...نیمه خوابه....میگم دوستت دارم...میگه ....اه ه ه
gypsy
are you coming with me!!!

2010/04/07

به اندازه تمام نفسهایی که بی من کشیده ای
دلم برایت تنگ شده است
***
باز هم بدو بدو شروع شد
خدایا کمک کن
این بار احساس تنهایی نمی کنم گویا پشتم به کوهه....
***
دوست داشتم هی فقط با تو باشم اما انگاری قفس ساختم ناخودآگاه تو نمی خواستی...شرمنده