2009/12/25

خب دیگه تنها شدم ...تنهای تنها....حالا باید خیلی منتظر شم تا بیای
***
گفتم از تعطیلات بی برنامه تنها بدم میاد
حالا میشینم هی چیپس و ماست می خورم چاره ای نیس
***
آخه چه جوری دلت اومد بری بی من
***
مثل تهرانی‌ها که می‌گویند: «دیر شد بجنب». من دیر زمانی‌ست که می‌گویم: «غروب شد بیا».*
هرچند ادبیاتِ زندگی امروز این حرف‌ها را بر نمی‌دارد، اما انتظار متین و با حیا‌ی «غروب شد بیا» را دوست دارم
(+).

No comments: