2010/07/18

مُردیم ............از بی کسی

1 comment:

Anonymous said...

تا حالا شده تنهایی رو حس کنی ؟ تا حالا شده دور و برت اونقدر شلوغ باشه که نتونی جواب دوستات رو بدی اما با این حال تواوج تنهایی باشی؟ تا حالا یه شب بی صدا گریه کردی ؟ اونقدر که صورتت خیس بشه از اشکات ؟ یا این كه تا حالا دلت شکسته ؟ تا حالا خدا صداتو شنیده؟خدا گریه هاتو دیده؟ تا حالا شده خدارو از ته دل صدا بزنی؟ و تو اوج تنهایی احساس کنی یکی هست که صداتو می شنوه؟ تا حالا شده دلت بخواد یه لحظه خدا رو ببینی ؟ دلت بخواد از خدا بپرسی واسه چی دنیا رو ساختی ؟ ما رو آفریدی ؟ تا حالا شده غرورت بشکنه ؟ تا حالا شده صاحب دلی باشی ولی از دستش بدی؟ تا حالا شده امیدوار باشی بعد بفهمی داری خودتو گول میزنی ؟ تا حالا شده عهدی رو شکسته باشی؟ تا حالا خدا رو حس کردی؟ تا حالا شده کسی که بهت قول داده تا آخر پیشت میمونه بره و پشت سرشو نگاه نکنه؟ تا حالا شده کسی که آرومت می کرده خودش باعث نا آرومیت بشه؟ .................................... برای من که شده... شما چی؟