2008/08/26

خورديم زمين ...گريه کرديم
گفتن بزرگ شي يادت ميره
و ما همه بزرگ شديم
اما يادمون نرفت
هيچي از يادمون نرفت
و باز بزرگ تر شديم...اما بي خيال تر هرگز
و گاهي ديدي جه دلتنگ ميشي دلتنگ بچگي ها و بي خياليت
***
وای که شبی بود
امشب شب مهتابه با همنوازی سنتور و تار
با یه شام جانانه از شیشلیک، کوبیده ،جوجه، کشک بادمجان،میرزاقاسمی،کوفته تبریزی
وای که بسی حال نمودیم...البت کمی هم قر ریز ریختیم

No comments: