2008/04/06

***
فک کن
من دیشب چقد حرف زدم و تبریک سال گفتم بماند از 6 تا 12
از خاله و دایی و دختر عمو تا دوستا و همکارای سابق و فعلی
حمیده عقد کرده
عادله نی نی دار شده تو عید
خشایار ،خانمش 7 ماهه بچه به دنیا آورده نی نی نمونده
بیتاعید دبی بود برا کنسرت گوگوش
مهتا می گفت تو شرکتشون بنگاه دوستی و همسریابی راه افتاده ..جدی ها
خواهر نازی عروسیش افتاد واسه بعد زن عموی داماد فوت شده بود
فری می گفت همکارش میگه ماهی 2500 درآمدمه دو تا زن می خوام..کجا میریم ما
ندا جونم یا خواب بوده یا پای چت یا مهمونداری می گفت با دکی فقط حرف زده
شهلا بعد 11 ماه از سعید جدا شد سعید دست بزن داشت آخه انگاری بدون مهریه فقط دیه گرفته بود
پگاه هم خوب بود می خندید مثه همیشه کم حرف زد مث همیشه قول داده بیاد تهران پیشم
نازی رفته بود تاتر من اگه نباشم می گفت خنده بازاری بوده
پری کانادا بود می گفت با فرهنگ بهم زده هر چند این بار اولش نیس می گفت باختم
آفرین می گفت مریم منتظره که دوست پسر سابقش بعد 4 سال از زنش طلاق بگیره اینو بگیره
آخ که متنفرم از این جمله ...می خواد منو بگیره ....حالمو بهم می زنه می دونی
سعی می کنم طی چند شب آینده باز هم بزنگم به بر و بچ...سالی یه بار دیگه
***
می دونی همه این کارا رو هم که کردم
بازم
جای خالیت بد تو ذوق میزد ...می فهمی چی می گم

No comments: