2009/11/30

خب دیگه رامسربودم...جواهرده ...نمک آبرود
فک کن تله کابین سوارشی بری بهشت یعنی تو پاییز محشری میشه
واما سورتمه ...یعنی رسمن پاپیون...شکر خوردم سوارشدم....آخ ترسیدم
واما یه روس فضول که حرف تودهنش مونده بود از پایین تله
بنده که فهمیدم مشکلش از کجا بود اما بی خیال
***
قربون زبون خودمون این چند روز فک می کردم هی دارن تو سرم چند تا نعلبکی بهم میکوبن
با اون زبون مسخره انگلیسی روسی
***
یه کشف جدید ....راستش تا به حال درک نکرده بودم
قبلنا اصلا حسی نداشتم ملموس نبود
اماراستش حیف مرد ایرانیه که نصیب زن غریبه بشه به خصوص روسیش
یعنی اصلن میدونی تفاوت فرهنگ وزبان بده آزار دهنده س
***
دریا جون دلم تنگ بود برات اما اینبار اونی نبود که من بخوام
اما خوب بود فقط به خاطر وجود یک نفر
***
جنس همه تجربه های با تو بودن بوی نو میده ...جدیده

2009/11/25

گلدونه گل داده... دوتا...آخی
***
شمعدونیها روآوردن تو سالن تا طفلکیا یخ نزنن...آخی
***
خداهه زمستون سخته امسال هوا همه رو داشته باش...گناه دارن
***
کم کم دارم می شناسمت ...جالبه
***
فک کن یه هفته بدویی جمع وجورکنی بخری بیاری ببری
فکرت هم خوشحال شدن تو باشه که سرت رو بالا بگیری
که کم نباشه چیزی....این حقش نبود...انصاف هم نبود
***
وقتی داد نزنی نیازی هم نیس معذرت خواهی کنی
نیازی نیس تیکه بشنوی بعدش...اما یه بغضی گوله میشه ته گلوت
***
خیلی شور داشتم ....باز یخم کردی ...اه
***
یه کشف حبابی....یزدیا شنیده بودم پول جمع کن هستن
حالا ایمان آوردم....می دونم دیره اما بهتر از هرگزه

2009/11/24

خب دیگه پاچه گرفتیم خفن ....فشار اومده بودپیش توترکیدم
روم سیاه اما به جان خودم عادت نشده ...به جون مامانم
***
خب دیگه الیور تویست نیستی....گفتم بایستی کادووبگیرم ...آخیش
***
یه مینا خریدیم ...گلدون ...کاردست اصفهان
وای تصورکن حباب سنتی پسند دیشب تو بهشت بود همه چی سنتی بود ...ای ای ای
کوفتت نشه زبون نفهم
***
درجه طفلکیت بالا رفته بود...همچین فونتت یواشی شده

2009/11/23

حس می کنم از خودم دورم ....شده اینجوری بشی
حس می کنم قالب خوردم
بده و خوبش رونمیدونم بایدو نبایدش رو هم همین طور
ولی چرا .....چرا این جوری شدم....اونم من...چرا
حالم خوبه ...خب وقتشه ضد حال بزنی
***
خب دیگه مهمون داریم خیلی دوست دارم بدونم من باید چه نقشی داشته باشم برات
***
میدونی اجبار و وظیفه که بیاد تو کار دیگه حال نمیده
***
داره میمیره دلم واسه مخمل نگات ...همه رنگی رو شناختم من با اون رنگ چشمات
***
خب فعلن جذابیتهای توریستی مجذوبمان نموده

2009/11/21

فکرشونمی کردم بتونی انقدرگردو خاک کنی
***
بالاخره گفتم...امیدوارم بفهمه یعنی چی....یعنی می فهمه
***
شما مردا هم موجودات جالبی هستید...چقدر ایف دن الس دارید ها
***
از این مدل پنج شنبه جمعه خوشم نمیاد راستش آخه منم و یه آخر هفته و کلی آرزوی در سر
***

2009/11/19

میشه یکی منو به دیزی خوری دعوت کنه ...لطفا...تواین هوا حال میده
***
بالاخره اون هیولای گلدون روکشتیم
***
شب خوبی نبودراستش ....یه چیزایی مث کابوس می مونه
***
اگه میشه قبل اومدن این زبون نفهم و پسر دایی یه دستی به سر و گوش خونه بکش
***
این هوا حال میده کجا باشی ...ایستگاه 5 توچال ...همچین یخ کنی ...حال کنی
بعد برف بازی کنی بری کنا اون بخاری بزرگا گرم شی چایی بخوری یا آش داغ
ا....راستی چقدر دلم شومینه میخواد

2009/11/17

خب خونه سرده...خیلی هم سرده ...شب زیرپتوبا لباس یخ کرد تا صب...الانم فینش در اومده سرشم درد داره
***
حکم دادگاه خبر خوبی بود...اختتام پرونده
***
باز هم من و ندا باز هم همون حرفا....ولی خوبه واسه تغییر ذائقه
***
از زیاد دوست داشتنته این دلگیریها این بی تابیها این ....چی بگم ...فقط بدون که دوستت دارم
***
به به یه پیشنهاد بی شرمانه
***
اصلن می دونی راستش رک وپوست کنده
من از این مرد ایرانی قدیمی ها خوشم میاد
از مردونگیشون غیرتشون داد و بیدادشون از همه چی شون.... دیربه دنیا اومدم خیلی دیر
نسلشون منقرض شده
کاش همین حالا یکی بیاید تمام ثروت مرا بردارد و به جایش آرام حتی شده به دروغ! درون گوشم زمزمه کند دوستم دارد،
کاش یکی بیاید و در این تنهایی پر از مرگ مرا از تنهایی و تنهایی را از من نجات دهد،
بیاید و به من بگوید که روزی مرا دوست داشته است،
بگوید بعد از مرگ همواره به خاطرش خواهم ماند،
بگوید وقتی تو نباشی چیزی از این زندگی ،
چیزی از این دنیا ،
از این روزها کم می شود .

راستی من کجای دنیا بودم ؟

آهای آدمها ، کسی مرا یادش هست ؟؟؟


اگر هست تو را به خدا یکی بیاید و در این دقایق پر از تنهایی به من بگوید که مرا دوست داشته است
..

اینم حرفای یه دوست تنهای نسبتا ثروتمند....

2009/11/16

خب لا مصب بگذار حرف از دهنم بیرون بریزه بعد ضد حال بزن
آی با تو ام
تا میای حس کنی پات رسیده به خشکی
تا میای همچین تنت زیر آفتاب ولوکنی لم بدی واسه خودت
یهوضدحال میزنی پرت می کنی آدم به نا کجا آباد....اه
خیلی بده ...یعنی دوس ندارم قهرمان قصه به ابتذال کشیده شه
بیادپایین ...اصلن آخر قصه باید همچین سر بالا تمومشه
***
ادعاکردن که راحته مث آب خوردن یه نمه مرد بودن و سرحرف واستادن سخته
کون می خواد که همه ندارن ....اما یه دهن گشاد همه دارن
***
من خوبم که می تونم شبا با ویو شهر زیر پام بخوابم
خوبم که صبحا هوای سرد و تمیز می خوره توی صورتم
خوبم که می بینمت
خوبم که ...خوبم...خوبم....و ....ممنونم....از خدا از تو
***
گاهی فک می کنم ....شاید من خیلی کله خرابم
شاید خیلی ملاحظه می کنم
شاید خیلی احساسیم
شاید ....اما خوب می دونم چی می خوام...اگه طرف هم بدونه محشر میشه

2009/11/15

دیدی من اشتباه کردم اینبار خب ...میدونی راستش گاهی یادم میره
یادم میره که تو هم مث منی مث همه مث بقیه
فکرکردم سوپرمنی....خب ببخشیددیگه
یعنی خیلی بی ملاحظه شدم یهویی....ببخشید از این پس حواسمون هس دیگه
ولی اعتراف می کنم شکه شدم

2009/11/14

خب ما هم خدایی داریم
***
امامزاده داوود نطلبید همچین نفسم بند رفته بود و کرخت بودم یه جور خاصی ...نورانی شده بودم
***
یه چیزی می خوام روم نمیشه بگم میشه مث کیت کت بفهمی خودت
***
هورررا زودی کار تموم شه برم ازگیل خوری....شکمو
***
خب دوستان اعلام نمودند پیست اسکی توچال بازگشایی شده بودندلطفا به یک عدد پا یا همان پایه سریعا نیازمندیم

2009/11/11

آخی خونه م ....طفلکی....بی در کجا بودم ها
***
اگه یه روزی یه کسی پیدابشه
بیاد بگه حباب جونم دوستت دارم زیاد تو خوبی تو ماهی تو همونی که من می خواستم
هیچ موقع نمی گم چرا ....نمی گم بس کن...نمی گم آره جان شما ....نمی گم از بدیهام بگو
نمی گم دوستات و خونواده ت رواز دست نده واسه من بااونا باش
خوشحال میشم ذوق میکنم آخه من عاشق دوست داشته شدنم....اونم زیادش
سطل سطل آب سرد نمی ریزم رو سر اون عاشق بیچاره...آخی طفلکی
***
یه اعترافی بکنم اگه روزی زنی ،مردی روبه مردی قبول داشت
یعنی همچین برو حالشوببر امااگه قبولت نداشت بایست پاره شی تا یه چیزایی روثابت کنی....آخی طفلکی
***
خب دیگه ما هم خراب تو شدیم
آدم‌ها
بزرگ که می‌شوند
ديگر بلندپروازی‌های بزرگ ندارند
اشتباهات بزرگ نمی‌کنند
حماقت‌های بزرگ هم

آدم‌بزرگ‌ها
بلندپروازی‌های کوچک دارند
اشتباهات کوچک
حماقت‌های کوچک

اَلِساندرو ايلِخا(+)

2009/11/10

منم می خوام
***
اصلن تصورشم هم نمی کردم ...اصلن
که هنوزهستن مردایی که دنبال دخترای آفتاب مهتاب ندیده هستن که اختیارشون دست مامان و باباس
که تنها بیرون نمیان که گرگ می خورتشون و کم سن و سالن
که آقاهه حالا بیاد شکلش بده همونطوری که دوس داره
آخه اصلن چرا آدم باید بخواد یکی هی تایید ش کنه
یکی بگه هر چی تو می گی چون چیز دیگه بلد نیس
چرا ....واقعا چرا ....من هنگ کردم
این همش با اصول من فرق می کنه
چرا مگه زن ودختری که می فهمه چشه
که صاحب فکر وسلیقه وعقیده س که از رو شعور خودش تایید یا تکذیبت کنه
که حرف واسه گفتن داره نه حرفای تو و دیگران روفقط آسیاب کنه
زنی که مستقل ....زنی که رفته میون گرگا اما گرگ نشده که خیالت راحته از بابتش
زنی که توس سرش به جای کاه به جای حرف مامان وخاله و عمه وعموو دین و سنت
یه کم شعور اعتقادات خودش تجربیاتش وخیلی چیزای گرانبهاس
چرا مردا دنبال زن آفتاب مهتاب ندیده آکبند کم سن وسال سنتی هستن
چه مردایی دنبال این دسته زناهستن
ای خدا.....من هنگم....آخه تو...توهم....واقعا که....متاسفم

2009/11/09

می دونی خب ازت می ترسم...راستش

2009/11/08

سر نترس ،ریسک ،ریلکس بودن یه نمه هیجان و دیوونگی والبت کلاس بالا چاشنی هر رابطه صحیح وسالمه ازدید من
***
بد نیس هرازگاهی پاهاتواز کفش دربیاری و با پوتینهای ملت یه چند قدمی راه بری
***
میدونی شاید حرفای ندا بی تاثیرنبود
***
چی میشد میزاشتم بقیه هم همونقدر که من دوستشون دارم دوستم داشته باشن
اصلن چی میشد یکی منوزیاد می خواست

2009/11/07

شکر خدا عادت بد یا خوب ولی یا کاری نمی کنم یا با ایمان کامل انجامش میدم
و وقتی یا علی میگم تو کاری... میرم تا تهش مردونه و دیگه به حرف کسی کاری ندارم
من با خودم رودروایس ندارم
من حریم خونه م رو میدونم
می دونم چاردیواری من مال منه وهیچکس حق فضولی نداره
وقتی خودم هنوز می تونم خوب و بدم رو تشخیص بدم....آخه من آدم بزرگم
فرق بین آدما به همین چیزای ظریف وکوچیکه
به همین ارزشا به همین ....فرق بین من و تو و ندا همیناس
***
راستی شترسواری دولا دولا میگن نمیشه
اما کار نشد نداره شاید شتر خوب گیرت بیاد که خوب سواری بده
اما من میگم حال نمیده
میدونی خوبیش واسه تو بدیش واسه بقیه توازاون دسته آدمایی که زود خیلی زود فراموش می کنی بی خیال میشی
میدونی چرا ...چون همه چی رو با سنگ منطق وزن میکنی و همیشه توجیهی پیدا میکنی
آدمای مث تو خوش به حالن چون هیچ وقت ناراحت نمی شن غصه ندارن گریه ندارن چون همیشه دلیل منطقی دارن
شماها اگرگریه کنید هم فقط برا خودتونه اگه غم دارید هم فقط غم خودتونه
ولی من آدمای مث خودم رو دوست تر دارم
ماهایی که حس داریم یه چیزایی یه جاهایی دلمونومی شکنه اشکمون رو در میاره
ویه سنگی داریم به اسم احساس به جز سنگ منطق که بودنش غم داره اما شیرینه
احساس می کنی هنوز زنده ای هنوز نفس می کشی هنوز آدم با احساسی هستی نه یه تیکه سنگ منطقی
از اینکه قایمکی باشم هیچ وقت خوشم نیومده واسه همین خیلی وقتا تنهایی رو ترجیح دادم
***
شبای طولانی وتاریک و سرد پاییز تنهاییش اصلا خوب نیس
دلم یه پارتنر که نه لااقل کسی که بشه تنهایی رو باهاش شریک شد
عاشقی ولاو که نه حداقل یه همصحبت معمولی که بشه از روزمرگی ها باهاش گفت
آخرهفته وتفریحات و مسافرت و خوشگذرونی که نه لااقل فقط با هم بودن
این همه قانع بودن رو کی به خورد من دادن که حالا اینطور کاسه چه کنم چه کنم بدست نگیرم
***
تا حالا شده روحت گریه ش بگیره
***
میدونی گاهی ماآدماسر کسی آوار میشیم نه که نخواد به این حجمش عادت نداره
گاهی کفه احساسات آدما با هم نمیخونه
گاهی یکی زیادی ریخت وپاش میکنه و یکی هنوزیخ تنهاییاش باز نشده
گاهی یکی با تمام وجودش بودن کسی رومی خواد ویکی دوس داره زندگی همون ریتم قبل رو داشته باشه

2009/11/05

هیچ چیز لذت بخش تر از اون چند دقیقه اول یک صبح پاییزی نیست که به صورت یخ زده و منجمد خودت رو مچاله کردی زیر یک ملافه نازک و منتظر هستی که یک دست از غیب برسه و تو را از این انجماد نجات بده و یک دفعه یکی در اتاقت رو باز میکنه، پنجره رو میبنده و یک پتو میکشه روی تو. اون لبخنده که اون لحظه میشینه روی صورت ات... اون رو با هیچی نمیشه عوض کرد!
(+)
هیچ آدمی از اول غمگین نیست، غمگینش می‌کُنن، آدم‌های اطرافش… وقتی روءیاهاشُ بر باد می‌دَن…”
***
من خوبم ....خوبه که همه چی خوبه/....مرسی که بی خیال شدی
***
ا....بازم گفتیا ....عواقبش با خودته من بخوام سر سه سوت سرم شلوغ میشه ها
***
ای جان چه گلدونی داریم ما همچین توآفتاب ناز میشه
***
نمی دونی چه شوری انداختی تودلم ...مرسی...تنها چیزی که بلدم

2009/11/04

یه عدد حباب خسته داغون تنها کلافه داشتیم...کسی نخواست گذاشتیمش 9 شب دم در
خداهه خودمو به خودت سپردم
***
امروز همه چی یهجوریه هممممه چی
***
دلم می خوادیه گلدون داشته باشم
***
آخه من سرم کجا بکوبم خدا
از همه تون بدم میاد .....می فهمی .....از همه تون
از همه تون که فقط به فکر خودتونید
همه تون که وقتی سواربر اسب مراد نیستیددهنتون به هر کثافتی باز میشه
خودتون رو محق به گفتن همه چیز می دونید ....یه مشت احمق بافکرای مسموم و پوسیده
لطفا برید تو تخت با زنای سنتی زبون نفهمتون سعی کنید ادای خوابیدن رو دربیارید
به من زندگی من هم کاری نداشته باشید ما را امیدی به خیر شما نیس شر مرسانید

2009/11/03

باباجون نصف عمرم کردی ....آخه عزیزم توکی انقد از پا افتادی که من بی خبر بودم
***
خداهه اگه می شنوی اصلا بشنوگفته باشم من فقط 48 سال می خوام بسمه
***
ای جان این هوا داره منو دیوونه می کنه .....دوسش دارم هزارتا
***
وا پیغام داده من از بچگی دوست داشتم نوکر یه خانم باشم ...مریض زیاد شده به جان شما
***
آدماروتوشرایط سخت خوب میشه شناخت وقتایی که همه چیز بر وفق مرادشون نیس

2009/11/01

آدم گاهی مجبور می شود از یاد ببرد ، مجبور می شود تن بدهد ، مجبور می شود پیر و خسته و سالخورده باشد ، بالغ رفتار کند ، لبخند بزند و بگوید : هر چه صلاح است .بیاید و بنویسد : صلاح بود .
آدم گاهی مجبور می شود به خودش نگاه نکند ، که اگر ببیند چه میرود بر سرش ، تاب نمی آورد ؛ خب مگر آدم چیست ؟ یک آه و یک دم ! نه ؟ بعد آنقدر آه می کشی که دم را غنیمت است اصلا
دمی که می گذرد ...
شهر به جايی می‌گن که مرداش ظهر برا ناهار برنگردن خونه.
(+)